مفهوم «کمبود نقدینگی» و شناسایی سرمایه و پول.
ریشه شکایت از «کمبود نقدینگی» را باید در دو خطای مرتبط جست وجو کرد: اول اینکه کسانی که چنین تصوری دارند ناخودآگاه از مفهوم «سرمایه» و مفهوم «پول» معادل یکدیگر استفاده می کنند. و دوم اینکه از دید مدیران شرکت ها به اقتصاد نگاه می کنند در حالی که دیدگاه یک مدیر شرکت و دیدگاه یک تحلیلگر اقتصادی متفاوت است. این دو خطا همانطور که توضیح دادیم به هم مرتبط هستند.
اکثر مردم این جمله را می پذیرند که اگر هر انسانی با شناخت مستقیم بدن خود از نحوه عملکرد بدن انسان آگاه بود، دانش پزشکی و تشریح معنای خود را از دست می داد و همه انسان ها خودشان پزشک می شدند. البته پزشک در انجام کار خود از داده هایی که بیمار در مورد بدن خود ارائه می دهد استفاده می کند، اما دیدگاه پزشک در مورد این داده ها با دیدگاه مشتری متفاوت است و اگر غیر از این بود دلیلی وجود نداشت. برو پیش دکتر به نظر می رسد در حوزه عملکرد اقتصادی، حتی برای خود اقتصاددانان، در طول تاریخ این حوزه به این پرسش به اندازه کافی پرداخته نشده است. در زیر نمونه ای از این مورد را شرح می دهیم.
ریشه شکایت از «کمبود نقدینگی» را باید در دو خطای مرتبط جست وجو کرد: اول اینکه کسانی که چنین تصوری دارند ناخودآگاه از مفهوم «سرمایه» و مفهوم «پول» معادل یکدیگر استفاده می کنند. و دوم اینکه از دید مدیران شرکت ها به اقتصاد نگاه می کنند در حالی که دیدگاه یک مدیر شرکت و دیدگاه یک تحلیلگر اقتصادی متفاوت است. این دو خطا همانطور که اشاره کردیم و اکنون توضیح می دهیم با یکدیگر مرتبط هستند.
در جوامع مدرن که اقتصاد پولی برقرار است، شرکت ها همیشه قیمت سرمایه ای را که وارد شرکت می شود و قیمت سرمایه ای را که از آن خارج می شود با پول اندازه گیری می کنند. پول و اعتبار در اینجا قاعده زبان و شاخص مشترکی را می یابد که صاحبان مشاغل برای مقایسه عملکرد شرکت خود در گذشته و حال و همچنین برای مقایسه عملکرد شرکت خود با سایر شرکت ها استفاده می کنند. در نتیجه کم کم این تصور که تفاوتی بین پول و سرمایه وجود ندارد در ذهن مدیران شرکت ها هجوم می آورد. اغلب مردم نیز در گفتار روزانه خود از این دو مفهوم به یک معنا استفاده می کنند. از دیدگاه صاحب یک کسب و کار، چنین برنامهای نه غیرمعمول است و نه عملکرد کسبوکار را مختل میکند. اما این در مورد یک تحلیلگر اقتصادی صدق نمی کند.
در واقع، آنچه شرکت ها با آن کار می کنند پول نیست، بلکه سرمایه است. یک کارخانه خودروسازی برای تولید محصولات خود به برق، انواع نیروی کار، فولاد، محل راه اندازی خط تولید، رنگ، تجهیزات فنی، نگهبانی و سایر کالاهای مشابه نیاز دارد. اینها سرمایه لازم برای تولید خودروهایی هستند که قیمت آنها در بازار به پول تعیین می شود. خودروساز محصول خود را با پول تولید نمی کند، بلکه کالاهای لازم برای تولید محصول خود را با پول می خرد. اگر مثلاً در یک اقتصاد به هر دلیلی عرضه فولاد کاهش پیدا کند در حالی که تقاضا مانند گذشته باشد، قیمت فولاد افزایش مییابد و خودروساز اگر بخواهد به کار خود ادامه دهد باید هزینه بیشتری بپردازد. عملیات در همان ابعاد قبلی.
حال فرض کنید خودروساز ما به نحوی توانست نقدینگی اضافی مورد نیاز برای ادامه فعالیت در مقیاس قبلی خود را تامین کند. یعنی می توانید پول بیشتری برای خرید فولاد پرداخت کنید. در این صورت، اگرچه خودروساز میتواند طبق روال عادی به فعالیت خود ادامه دهد، اما این به تنهایی نمیتواند کمبود فولاد را در سطح کلان اقتصادی حل کند. در نهایت، یا برخی از خریداران فولاد باید الان فولاد کمتری بخرند یا سرمایه گذاری بیشتری در صنعت فولاد انجام شود. به عنوان مثال، در مورد اول، نرخ ثابت تولید یک شرکت خودروسازی به معنای کاهش نرخ تولید یک شرکت هواپیماسازی یا شرکت خودروسازی دیگری است که اکنون دسترسی کمتری به فولاد دارد. در حالت دوم، سرمایهگذاری مجدد بیشتر در صنعت فولاد به معنای انتقال سرمایه از بخش دیگری از اقتصاد (و در نتیجه کاهش تولید در آن بخش) به بخش فولاد است.
یک اشتباه گسترده، مضر و اعتیادآور این است که سیاستگذار تصمیم میگیرد تا عملیات تمام شرکتهای مرتبط با فولاد را مانند گذشته حفظ کند، «تولید نقدینگی» و انتقال آن به بخش فولاد و در عین حال افزایش تولید فولاد. . اما آنچه در مورد عملکرد شرکت خودروسازی گفتیم در مورد واحد تولید فولاد نیز صدق می کند: فولاد با «پول» تولید نمی شود، بلکه با «سرمایه» تولید می شود. برای تولید فولاد، گاز، نیروی کار، آهن، برق و سایر کالاهای سرمایه ای مشابه باید مصرف شود. پول به سادگی روی این کالاها قیمت می گذارد. این بدان معنا نیست که پول در اقتصاد مهم نیست. همانطور که قبلاً اشاره کردیم، پول یک شاخص و زبان رایج در اقتصاد است. دستکاری مسئولان در حجم پول و اعتبار و ارائه خدمات بانکی با نرخ مصنوعی پایین منجر به افزایش تولید سرمایه در سطح کلان نمی شود، بلکه تنها این شاخص را مخدوش می کند. بدون اینکه تصمیم و نیاز مشتری در این انتقال سرمایه دخالت داشته باشد، سرمایه را از یک بخش به بخش دیگر منتقل می کند. درخواست نقدینگی فراتر از آنچه به طور طبیعی در شرایط بازار آزاد در دسترس است، معادل درخواست رانت است.
با این تفاصیل، اگر بخواهیم دقیق باشیم، باید بگوییم چیزی که کسب و کارها و شرکت ها کم دارند، پول و اعتبار نیست، بلکه سرمایه است. کمبود پول و اعتبار تنها یکی از شاخص های این کمبود سرمایه در سطح کلان است. بنابراین، تنها راه حل مشروع و پایدار برای آن دسته از شرکت هایی که به کمبود نقدینگی و گرانی تسهیلات بانکی معترض هستند، کارآمدترکردن فعالیت شرکت های خود تا حد امکان است تا بتوانند نقدینگی لازم را برای تداوم کار تامین کنند. کار شرکت، افزایش حاشیه سود. البته موانعی در راه انجام این کار شرکت ها وجود دارد که لزوماً در توان آنها نیست. به عنوان مثال، نرخ های مالیاتی بالا یا قوانینی که تعدیل نیروی کار را محدود می کند از جمله این موانع هستند.
منبع: اکو ایران