در حالی که بانک مرکزی کنترل رشد ترازنامه بانک های کشور به شدت در حال اجرا است، به نظر می رسد خبری از محدودیت مشابه در بودجه دولت نیست و همین موضوع باعث می شود دولت به طور غیرمستقیم به تغذیه منابع بانک مرکزی ادامه دهد. رصد آمارهای پولی و بانکی حاکی از آن است که در ماههای منتهی به پایان سال 1401 رشد بدهی دولت به شبکه بانکی افزایش یافته و متعاقباً در رشد بدهی بانکها به بانک مرکزی منعکس شده است.
اقتصاددانان خاطرنشان می کنند که بدون کنترل منابع و مخارج دولت، سیاست های کنترل تورم موثر نخواهد بود و دیر یا زود اثرات مستقیم و غیرمستقیم کسری بودجه بر متغیرهای پولی خود را نشان خواهد داد. بنابراین سقف ترازنامه بانک ها نیز باید در ترازنامه دولت مشخص شود. لازم به ذکر است با توجه به محدودیت رشد ترازنامه شبکه بانکی کشور و اولویت بانک ها در پاسخگویی به تسهیلات بدهی و خرید اوراق، بی انضباطی مالی دولت همراه با محدودیت ترازنامه ممکن است. اقتصاد ایران را در تنگنای اعتباری قرار دهد.
سیاست جدید بانک مرکزی در کنترل ترازنامه بانک های کشور فصل جدیدی از علل تورم در اقتصاد ایران گشوده است. اگرچه بانک مرکزی کاهش رشد نقدینگی را دستاورد سیاست خود می داند و کاهش نرخ تورم را نشانه موفقیت این رویکرد می داند، اما آمارها حکایت از رشد سایر متغیرهای پولی مانند پایه پولی دارد. .
گروهی از اقتصاددانان معتقدند که رابطه علی نقدینگی و پول پایه از نقدینگی به پول پایه است و این افزایش پول پایه جای نگرانی ندارد. از سوی دیگر، به نظر میرسد کاهش تورم در ماههای منتسب به کاهش رشد نقدینگی، عمدتاً ناشی از اخبار مثبت سیاسی و کنترل انتظارات تورمی پس از آرامشدن بازار ارز باشد.
با اندکی تأمل در وضعیت نظام بانکی کشور می توان دریافت که صرف نظر از نظریات در خصوص جهت گیری علیت رشد نقدینگی و پایه پولی، عامل اساسی کسری سیستم بانکی، یعنی عدم تعادل بین درآمدها و هزینه های دولت، همچنان وجود دارد و به طرق مختلف بر تراز شبکه بانکی و بانک تأثیر می گذارد. این بدان معناست که علیرغم ادعای بانک مرکزی مبنی بر کنترل رشد نقدینگی، سیاستگذار نباید در رویای خرگوشی بیفتد که رشد پایه پولی امن است. لازم به ذکر است که در صورت عدم تعادل در مخارج دولت، کنترل موجودی شبکه بانکی تنها به تخصیص توان اعتباری بانک ها به خطوط بدهی مستقیم و غیرمستقیم دولت و کسری نقدی منجر می شود. .
محدودیت تعادل
سال 1400 بود که بانک مرکزی سیاست کنترل برخی از ترازنامه های بانکی را اعلام کرد و ضوابط مربوطه را در بخشنامه ای ابلاغ کرد. بر این اساس در ابتدا سقف رشد ماهانه ترازنامه بانک های تجاری 2 درصد و بانک های تخصصی 2.5 درصد تعیین شد، اما اندکی بعد این شاخص ها تغییر کردند و دامنه رشد ترازنامه بانک ها در محدوده 2.5 درصد قرار گرفت. 1.5٪ تا 2.5٪. بر این اساس استانداردهایی مانند نسبت کفایت سرمایه، وضعیت نقدینگی، معوقات و … محدوده مجاز رشد تراز را تعیین خواهند کرد. به عنوان مثال، بانکی با کیفیت ترازنامه پایین می تواند ماهانه حداکثر 1.5 درصد به حجم ترازنامه خود اضافه کند، اما بانکی که از نظر استانداردهای بانکی در بهترین وضعیت قرار دارد، می تواند ترازنامه خود را 2.5 درصد افزایش دهد. در ماه دارند
با گذشت زمان نشانه هایی از عملکرد این سیاست جدید نمایان شد که در رشد ترازنامه شبکه بانکی کشور نمود پیدا کرد. بر این اساس پس از مدت ها سطح رشد نقدینگی به میانگین بلندمدت خود بازگشت و در تیرماه 1402 رشد نقطه به نقطه 27.5 درصد را به ثبت رساند که بانک مرکزی این کاهش را نشانه موفقیت سیاست وی است و معتقد است که این موفقیت در کاهش انتظارات تورمی و در کاهش رشد سطح قیمت ها نمایان شده است. از سوی دیگر، تورم نقطهبهنقطه نیز در ماههای اخیر شروع به کاهش کرد. کاهشی که مسئولان اقتصادی دولت آن را ناشی از کاهش سطح رشد نقدینگی می دانند.
رشد پایه پولی
اما بررسی آمارهای پولی و بانکی منتشر شده از سوی بانک مرکزی نشان می دهد که همزمان با کاهش نرخ رشد نقدینگی، رشد پایه پولی به سطح بالاتری رسیده و به سطوح بالای 40 درصد رسیده است. برخی از کارشناسان اقتصادی معتقدند این افزایش ها به این معناست که سیاست سیاست گذار پولی در محدود کردن ترازنامه بانکی، تعدیل موقتی برای مهار رشد نقدینگی و تداوم عوامل اصلی ایجاد نقدینگی است، نه تنها به کنترل پایدار منجر نمی شود. از رشد متغیرهای پولی است، اما میتواند آثاری از رکود به جای بگذارد به اقتصاد کشور آسیب وارد کند. از سوی دیگر، بایدها و نبایدهای زیادی درباره تأثیر سریع کنترل رشد نقدینگی بر تورم وجود دارد و دو عامل مهم دیگر را می توان به کاهش اخیر تورم نسبت داد. اولین کاهش قابل توجه نرخ تورم ناشی از فرسودگی اثر تورمی حذف ارز ترجیحی است.
همانطور که افزایش ناگهانی برخی قیمت ها به طور ناگهانی باعث افزایش نرخ تورم شد، پس از گذشت یک سال از این جهش و حذف آن از شاخص های تورمی، اثر آن از شاخص قیمت مصرف کننده حذف شد. از سوی دیگر، اخبار مثبت سیاسی و پس از آن گشایش های مبادلاتی، آرامش را به بازار دلار بازگردانده و انتظارات تورمی را کنترل کرده است. از سوی دیگر آمارها نشان می دهد که اثر کاهش یا افزایش نقدینگی با اندکی تاخیر در شاخص قیمت مصرف کننده ظاهر می شود. مجموع این نکات ما را نسبت به ارتباط کاهش تورم اخیر و کاهش نرخ رشد نقدینگی شک می کند.
دفاع از مدافعان درون زا
در این میان طرفداران نظریه درون زایی پول نظر دیگری دارند و معتقدند رشد پایه پولی جای نگرانی ندارد. این افراد معتقدند جهت علیت بین پایه پولی و نقدینگی برعکس است، یعنی به جای اینکه رشد پایه پولی عامل رشد نقدینگی باشد، رشد نقدینگی است که پایه پولی را افزایش می دهد. یعنی عاملیت در ایجاد نقدینگی با بانک مرکزی نیست بلکه با بانک هاست. به همین دلیل برخی از کارشناسان اقتصادی از رویکرد فعلی بانک مرکزی حمایت می کنند و رشد پایه پولی را خطرناک نمی دانند. در عین حال برخی بر این باورند که عدم تعادل بودجه و تامین مالی غیرمستقیم منابع بانک مرکزی در نهایت باعث تغییر جهت رشد نقدینگی و افزایش تورم خواهد شد. نکته مهم این است که رشد نقدینگی و تورم هرگز در کوتاه مدت همبستگی بالایی نداشتند، اما در بلندمدت این دو متغیر در یک مسیر قرار داشتند. بحث این گروه این است که برای کسری منابع دولتی نمی توان پول چاپ کرد، بلکه برای کنترل نقدینگی فقط می توان به بازار پول فشار آورد و در نهایت با این روش رشد نقدینگی را به دنبال داشت. می تواند متوقف شود
ادامه ضریب رشد تورم
صرف نظر از عواملی که برای رشد متغیرهای پولی و علیت آنها ذکر می شود، به نظر می رسد عامل مهم تشدید کننده عدم تعادل در شبکه بانکی کشور همچنان پابرجاست. کسری بودجه دولت همچنان به طرق مختلف خود را به بانک ها و بانک مرکزی تحمیل می کند. در واقع، اگرچه بحث ارزشمندی بین حامیان پول برون زا و درونی شده وجود دارد، اما به نظر می رسد که صحت ادعای هر یک از طرفین به نحوه تصمیم دولت برای تامین کسری بودجه خود بستگی دارد. تا جایی که دولت از تامین مستقیم منابع بودجه ای از پایه پولی خودداری کند، بانک ها منبع تامین این منابع خواهند بود. یکی از روش های متداول تامین مالی کسری بودجه، اجبار بانک ها به خرید اوراق قرضه است. روش دیگر تعیین امکانات وظیفه است.
هر دوی این روشها باعث میشود که بخش بزرگی از منابع نقدی بانکها و اعتبار آنها صرف کسری بودجه شود و در عوض برای تامین نیازهای نقدی خود به بانک مرکزی مراجعه و اضافه برداشت کنند. بدون شک اگر دخل و خرج دولت ساماندهی نشود و سیاست کنترل ترازنامه بانک ها همچنان در دستور کار باشد، شاهد خواهیم بود که الزام بانک ها به خرید اوراق و پرداخت تسهیلات بدهی می تواند قدرت بانک ها را در ارائه تسهیلات به شدت محدود کند. و اقتصاد ایران به رکود قابل توجهی دچار شد. بسیاری بر این باورند که کنترل ترازنامه بانکی می تواند رشد نقدینگی را در کوتاه مدت کنترل کند، اما در بلندمدت باید سیاست های اصلاح ترازنامه دولت را به اندازه کنترل ترازنامه بانک ها جدی گرفت.
دنیای اقتصاد
منبع رکنا