هزینه های فیلترینگ تحمیل شده به شرکت ها
تأثیر فیلترینگ بر شرکت های سنتی را می توان به چهار صورت توضیح داد و تفسیر کرد. اساساً مشخص است که یک شرکت برای جلوگیری از فیلتر شدن باید هزینه ای بپردازد. البته این هزینه مالی برای بسیاری از شرکت های سنتی زیاد نیست، اما گروهی از شرکت ها می توانند آن را تحمل کنند و گروهی از شرکت ها قطعا از آن متضرر خواهند شد.
اولین نکته مهم اثر تجمعی نشت بر اقتصاد است. منظور از اثر تجمعی این است که فعالان اقتصادی محاسبه می کنند که دولت چقدر برای تجهیزات فیلترینگ هزینه کرده است و از طرف دیگر شرکت ها و افراد چقدر برای عبور از فیلترینگ هزینه کرده اند. البته قبلا لو رفته بود اما دولت به بهانه سایر اهداف امنیتی این کار را انجام داد و به همین دلیل هزینه فیلترینگ آنچنان قابل توجه نبود اما وقتی حجم فیلترینگ اینقدر زیاد باشد و مثلا اگر اگر شبکه های اجتماعی که منبع فروش افراد هستند فیلتر شوند یا در مثالی دیگر نقشه خوان ها باید فیلتر شوند، طبیعی است که هزینه فیلترینگ برای دولت نیز افزایش می یابد. ممکن است برخی تصور کنند که این رقم در مقایسه با کل تولید ناخالص داخلی کشور ناچیز است. اما این افراد در نظر نمی گیرند که فعال اقتصادی که به ازای هر 100 میلیون تومان و یک میلیارد تومان سرمایه گذاری در منابع بلوکه شده و در تامین سرمایه در گردش شرکت خود مشکل دارد، به همین ارقام نگاه می کند. زیرا این ارقام عملاً در اقتصاد هدر می رود، زیرا اولاً فیلترینگ صرفه اقتصادی ندارد و علاوه بر آن فضای کسب و کار را نامساعد می کند.
جدای از این، رفع فیلترینگ تاثیر دیگری بر فعالان اقتصادی دارد و آن این است که فعالان اقتصادی میزان توجه دولت به مطالبات خود را به همین ترتیب می سنجند. تلاش فعالان اقتصادی برای انتقال روز تعطیل از پنجشنبه به شنبه را به یاد بیاورید. در مقایسه می توان گفت تلاش برای رفع فیلتر نیز در زمره این تلاش ها قرار می گیرد. خواسته فعال اقتصادی به خصوص فعال اقتصادی خرد برای اینکه بتواند راحت تر کار کند این است که فیلترینگ رفع شود و مثلا اینستاگرام دیگر فیلتر نشود یا تعطیلات هفته جابجا شود. اما وقتی دولت به این درخواست توجهی نمی کند به فعالان اقتصادی سیگنال می دهد. این نکته ای است که شاید در ابتدا چندان مهم به نظر نرسد، اما فعال اقتصادی با آن همدلی ندارد، بنابراین ممکن است سرمایه گذاری نیز کاهش یابد.
در واقع به عبارت ساده تر، فیلترینگ باعث می شود سرمایه اجتماعی دولت در نزد فعالان اقتصادی و افراد کاهش یابد. مردم نیز مانند فعالان اقتصادی از فیلترینگ خسته شده اند. زیرا فکر می کنند دولت رگ هایی را که بر زندگی روزمره آنها تأثیر می گذارد مسدود کرده است. بنابراین، حتی اگر این اثر احساس نشود، منجر به اثرات طولانی مدت می شود; چرا که در درازمدت، دولت برند خود را این گونه نشان می دهد و از این طریق مشخص می شود که تلاش دولت برای بهبود فضای کسب و کار چقدر کم یا چقدر است.
از سوی دیگر، حذف فیلتر برای برخی شرکت ها اثرات بسیار مهم تری دارد. همزمان با ایجاد و بسط مفهومی به نام فیلترینگ، اظهاراتی می شود که دور از واقعیت نیست; فیلتر کردن فضا، پتانسیل رشد برخی از برنامه های داخلی را افزایش می دهد. به عنوان مثال، برخی از پلتفرم ها که رقبای خارجی داشتند در طول فیلترینگ رشد چشمگیری پیدا کردند. از طرفی دیگر رقبا به دلیل اینکه فروششان در اینستاگرام انجام شده بود از بازار حذف شدند.
نکته ای که قابل بحث است این است که اگر دولت قصد حمایت از شرکت های کشور را دارد، نباید رقبای خود را از بازار کنار بگذارد، بلکه مشوق ها و امتیازاتی را برای آنها در نظر بگیرد. زیرا لغو رقابت در بلندمدت اثرات منفی بر اقتصاد دارد و منجر به کاهش افق کسب و کار می شود.
البته این بحث نیز وجود دارد که کارآفرینان به هیچ وجه این نوع حمایت ها را نمی پذیرند و معتقد نیستند که فیلتر کردن رقبا منجر به رشد کسب و کار آنها شود. حداقل آنطور که خودشان توضیح می دهند، این نظر را دارند و مدام برای عموم مردم توضیح می دهند که توانسته اند بدون فیلتر بزرگ شوند.
این پیشنهاد برای ما توضیح میدهد که دولت برای مدل حمایتی هزینه میکند که حتی افراد مورد حمایت آن را قبول ندارند. یعنی دولت هزینه می کند اما فرد مورد حمایت آن حمایت را معتبر نمی داند و به همین دلیل هزینه های دولت در این بخش عملا بی فایده است. اگر شرکت های جدیدتر نیاز به حمایت دارند، می توان به آنها در سرمایه گذاری کمک کرد. برای مثال مشوق های مالیاتی برای آنها تعیین کرد. اما نکته اصلی این است که خود فعالان این مدل حمایت را قبول ندارند.
نکته دیگر این است که دولت با این مدل حمایتی عملاً مشاغل را کوچک نگه می دارد. زیرا بازارها را کوچک کرده است. بنابراین، اگر سیاستگذار به افقهای بعدی نگاه میکند و قصد دارد حداقل یکی از این استارتآپها را به عرصه جهانی معرفی کند، نباید فضای رقابت را محدود کند. زیرا اگر رقابت محدود باشد، این کسب و کارها برای همیشه در سطح ملی باقی می مانند و نه در سطح بین المللی. البته باید واقع بین بود و معنای این حرف این نیست که دولت بتواند انتظار ظهور همه بسترهای ملی در سطح جهانی را داشته باشد، بلکه می توان امیدوار بود که با سیاست های حمایتی درست، حداقل یکی از این شرکت ها موفق شود. موفق باشید قادر به جهانی شدن ظاهر و ظهور می کنند. نمونه ای از این مدل حمایت های دولتی خانواده ای است که فرزند خود را فقط در حد رقابت با دوستان خود در خیابان آماده کرده اند و سپس امیدوارند که فرزند مذکور بتواند در مسابقات جام جهانی حاضر شود و سربلند باشد. دولت فقط شرکت ها را در سطح ملی آماده کرده و با سیاست های خود تامین مالی باعث کاهش افق دید آنها شده است. این مثال بسیار محدود است، اما به نظر می رسد در عمل این نتیجه کاری است که دولت انجام می دهد. به طور خلاصه، فیلتر کردن چهار اثر مستقیم بر شرکت های سنتی دارد: اولین اثر افزایش هزینه از دست رفته است. دومین اثر، نشان دادن شرکتها است که باعث میشود فعالان اقتصادی ارزیابی کنند که دولت چقدر به آنها اهمیت میدهد. سومین اثر کاهش سرمایه اجتماعی دولت و چهارمین اثر حمایت ناکارآمد از صنایع است.
منبع: دنیای اقتصاد
منبع: اکو ایران