ناکارآمدی صداو سیما همانجایی مشخص میشود که پیمان جبلی پس از گذشت یکسال از دوره ریاستش بر صداو سیما سوم آبان اعلام کرد که میخواهد یک رسانه مرجع شود و گفت: «همه باید دست به دست هم دهیم؛ از مجلس و دولت میخواهیم مجدانه و با همین عزم و اراده پای کار بیایند که اگر نیایند نمیگویم این کار انجام نمیشود اما بازه زمانیاش طول میکشد. از مجلس دولت و دستگاههای تصمیمگیر خواهش میکنیم که به ما کمک کنند. ما قصدمان این است که رسانه ملی به جای اصلیاش جایی که باید باشد باز گردد. اگر این اتفاق بیفتد هیچ مشکلی از کشور روی زمین نمیماند. میخواهیم رسانه ملی مرجع مردم باشد.»
نکته ماجرا دقیقا جایی است که خودش هم قبول دارد صداو سیما دیگر مرجع نیست یا دستکم مرجعیت سالهای دور را ندارد.
آقای جبلی یکبار دیگر هم به نحوی متفاوت به این ماجرا اشاره کرده بود. جبلی در سخنرانی ۴ اردیبهشت خود به هنرمندان گفته بود: «همه ما، چه شما به عنوان هنرمند، چه ما به عنوان مسئولین صداوسیما، باید از خودمان بپرسیم چرا احساس علاقهای که مخاطب به هنرمندان و آثارشان داشت، کاهش یافته است؟ چرا بعضی آثار که در گذشته با هزینههای کمتر ساخته میشد، ماندگارترند؟ همه ما مقصریم و نمیتوانیم خودمان را تبرئه کنیم.»
حالا نکته ماجرا اینجاست که پیمان جبلی هرچند ماه یکبار یک جلسه با یکی از اقشار جامعه میگذارد و میگوید؛ باید، نباید.
او چند روز گذشته نیز صحبتی کرد و گفت: «به هر حال بخشی از تلاشهایی که برای تولیدات جدید، خلاقیت و نوآوری در برنامهسازی انجام میدهیم و دنبال میکنیم، در همین راستاست، همچنین تلاشی که برای پیگیری اولویتهای جامعه و برطرف کردن مشکلات و مسائل مردم و جامعه از مسئولین و دنبال کردن اسناد قانونی آن در دستور کار داریم، در همین راستا قرار دارد.»
او البته در بخشی از صحبتهای خود تحریم صداوسیما را عامل اصلی این ماجرا دانست و ادامه داد: «طبیعتاً با چالشهای کمی روبهرو نیستیم؛ در طول ماههای اخیر، سه تا چهار مرتبه صداوسیما تحریم شد و همگان میدانند با این چالشها در عرصه بینالمللی روبهرو هستیم،در داخل هم این مسیری که برای بازگرداندن مرجعیت صداوسیما به دوران طلایی خودش را دنبال میکنیم کمچالش نیست، البته میپذیریم که مرجعیت صداوسیما آسیب خورده است و برخی از اتفاقاتی که این روزها شاهدش هستیم نشان میدهد که گفتمان حاکم بر مجموعهای از دستگاههای حاکمیتی همچنان در مسیر تقویت مرجعیت رسانه ملی نیست. اتفاقاتی که گاهی اوقات شاهدش هستیم این باور عمومی حتی در دستگاههای حاکمیتی به وجود نیامده است که صداوسیما، صداوسیمای یک نفر یا شخص و مجموعهای نیست، رسانه ملی کشتی واحدی است که همه جامعه و دستگاهها روی آن سوارند و از آن بهره میبرند، ضربه به این کشتی و دستگاه رسانه ملی حتماً میتواند آسیبش به همه دستگاهها و بخشها برسد.»
البته پنجم بهمن پیمان جبلی در حاشیه جلسه هیئت دولت در جمع خبرنگاران، درباره تاثیر تحریمها بر پخش بینالمللی شبکه برون مرزی و اقدامات صدا و سیما، افزود: «چون سالهاست با موضوع تحریمها دست به گریبان هستیم تازه نیست. کارهایی که برای مقابله با تحریم باید انجام شود در دو سطح است؛ یکی در سطح پیگیری های حقوقی و اجرایی که دستگاههای اجرایی باید انجام دهند و دیگری در سطح تولید محتوا و انتشار محتوا است که ما چالش های زیادی روبرو هستیم.»
رئیس صداوسیما در پایان گفت: «بعد از اینکه ماهوارههای اروپایی توسط اتحادیه اروپا تحریم شده و ما از فعالیت روی ماهواره های اروپایی تحریم شدیم، تلاش کردیم که با ماهواره های غیر اروپایی ارتباطات خوبی را ایجاد کنیم و الحمدالله بعضی از شبکه های اصلی ما مثل العالم و پرس تی وی و شبکه های دیگر همان منطقه را پوشش می دهند منتها با ماهواره های غیر اروپایی و کار ما متوقف نشده است.»
جبلی درباره دوره طلایی تلویزیون هم گفت:«در دورهای که بدون وجود رقیب داخلی و خارجی، کار در صداوسیما روانتر،سادهتر و آسانتر پیش میرفت، الآن با چالشهای جدّی روبهرو هستیم هم در عرصه فناوری ارتباطات و هم در عرصه محتوایی و هم در عرصه بینالمللی و داخلی باید بتوانیم با این چالشها بهگونهای تعامل کنیم که عبور کنیم و برسیم به آن زمانی که گویی هیچ رقیبی و هیچ چالشی وجود نداشته است.»
او ادامه داد: «اگر ما این فاکتورها و متغیرهای جدید را درنظر نگیریم طبیعی است که دهه ۷۰ صداوسیما بدون هیچ رقیبی بوده است و آن موقع رقیبی در عرصههای بینالمللی و عرصههای دیگر نبوده و شبکههای اجتماعی و فضای مجازی هم نبوده است. طبیعی است رسانه ملی بهصورت یک رسانه بدون رقیب چه در عرصه فضای مجازی و بینالمللی کار خود را پیش میبرد و موفق هم بوده است؛ البته ناگفته نماند که ذائقه جامعه هم با ذائقه فعلی متفاوت بود. شاید آن دوران را بتوان در نتیجه دوران طلایی صداوسیما فرض کرد اما ما مدعی هستیم و در تلاشیم با وجود این چالشها عبور کنیم و به آن نقطه طلایی دست یابیم.»
موضوع از دست رفتن مرجعیت رسانهای، حداقل چهار پنج سال است که مطرح میشود؛ اما نه در دولت و نه در سازمانهای حکومتی دیگر هیچ اعتنایی به این ضرورت نشده است. وضعیت در حال حاضر به جایی رسیده که ما در کشور با یک بحران خیلی بزرگ مواجه هستیم و فضای گردش اطلاعات هم در ایران کاملا به شکلی در آمده که رسانههای داخلی مخصوصا صداوسیما تقریبا در آن اثرشان را از دست دادهاند.
در نهایت تا کنون اتفاقی مبنی بر افزایش مخاطب یا رضایت از تلویزیون اعلام نشده، هرچند که آمار رسمی از کاهش مخاطبان تلویزیون در دسترس نیست. اما همین که خود افرادی که سالهای سال در تلویزیون فعالیت کردند، مدتی است که در تلویزیون دیده نمیشوند و صدای اعتراض کاهش مخاطب را از میان صدای هنرمندان میتوان دانست.