هر چقدر هم که انکار کنند واقعیت این است که وضعیت مجریهای صداوسیما خوب نیست، برخی که مهاجرت کردند، مثل احسان کرمی، برخی را خانه نشین کردند مثل عادل فردوسی پور، آقای صداوسیما اَلَک را برداشته و هر که را که نپسندد غربال میکنند، در صداوسیما جا فقط برای موافقان محض است و البته دسته دوم که مثلا منتقدان هستند مثل همین آقای پیمان طالبی که چند روز پیش در حضور یک جـانباز شیمیایی مثلا انتقاداتی مطرح کرد که ما با خود بگوییم؛ اوه! ببین چه صداوسیمای آزادی داریم! زرشک… از آن طرف البته یک سری مجریان هم هستند که حتی همین نمایش منتقد را هم اجرا نمیکنند و اصلا و اساسا دنیا را سفت چسبیدند و آخرت را؟ نمیدانم! خدا عاقبتشان را به خیر کند،؛ بعید است. با این مطلب همراه باشید در ابتدا به مجریان مثلا منتقد پرداختیم و در انتها وضعیت مجریانی نظیر محمدرضا شهبازی را مرور کردیم:
این ویدئو با واکنشهای زیادی در شبکههای اجتماعی روبه رو شد که در ادامه گزیده برخی از این واکنشها را میخوانید
دامون قنبرزاده، منتقد سینما نوشت: باور نکنید! جان هر کسی که دوست دارید، این حرفهای مثلاً اعتراضیِ وایرالشده را باور نکنید! این که آقای مجری جلوی دوربینِ فلانشبکه به گرانیها اعتراض کرده یا خانم مجری از رفتار فلان مسئول مملکتی شاکی شده یا حتی نمایندهای که دربارهی واردات خودرو حرف زده و به قول معروف پتهی همکارش را روی آب ریخته، همهی اینها بازیست برای سرگرم کردن من و شما. یک بار برای همیشه عرض کنم: در تریبونهای رسمی، جایی که دست من و شما نیست، هیچ اعتراضی شکل نمیگیرد و هیچ برگی از درخت نمیافتد مگر به اذن بالادستیها!
اگر اشتباه نکرده باشم جلوههای اعتراضی از تریبونهای رسمی از ماجرای فرزاد حسنی شروع شد. پرسشهای تند حسنی از سردار رادان، آن هم در اواسط دههی هشتاد، اتفاقی نادر بود که تمام معادلات صداوسیما را بهم ریخت. حسنی اخراج شد و ویدیوی جروبحث او با رادان دستبهدست چرخید. شاید این اعتراض را بتوان واقعیترین و تندترین اعتراض «مردم» از «مسئولین» در نظر گرفت. اتفاقی که باعث شد صداوسیما ماستها را کیسه کند و از آن به بعد، بهخصوص در برنامههای زنده، حواسش را بیشتر جمع کند. البته برای فرزاد حسنی هم در نهایت اتفاق خاصی نیفتاد. او باز هم برگشت تا نان و ماست خودش را بخورد.
بعد از آن، هر اعتراضی که از تریبونهای رسمی اتفاق افتاد، فقط و فقط برای ردگمکنی بود. هر بار که یک مجری با ادبیاتی دمدستی و خندهدار از گرانی مرغ و گوشت مینالد یا از نبود دارو حرف میزند و چیزهایی از این قبیل، یاد برنامهی «صبح جمعه با شما» میافتم که در آن آیتمهای طنزِ بهاصطلاح اعتراضی میساختند و طی آنها مثلاً دربارهی گرانی قیمت اتوموبیل شعر میسرودند و در این میان تنبک هم همراهی میکرد تا به شکلی مالیخولیایی، هم ملت شاد باشند، هم یاد بدبختیهایشان بیفتند! («عادیسازی» برای ما از سالها پیش آغاز شده بود!)
اما باور نکنید! یک گوشتان در باشد و آن دیگری دروازه. این اعتراضهای توهینآمیز از تریبونهای رسمی، اعتراض نیستند، دلخوشکنک هستند برای آدمهای بیاطلاعی که تا نوک دماغشان را بیشتر نمیبینند.
یکی از کاربران هم در این باره نوشت: دقیقا… امثال رامبد جوان و مهران مدیریها رو هیچوقت باور نکردم مجریها و برنامههایی که در خفقان صداوسیما به راحتی از مسائلی صحبت میکردند که عوام بابت گفتنشون مجازات میشن. نه باور میکردیم نه باور میکنیم و صد البته نه فراموش هم نمیکنیم
اردلان گفت: واقعا هم دلیلی برای باور وجود نداره و انقدر غیرواقعی و مصنوعی هستن که مشخصه اما فاجعه اونجاست که برخی باور میکنن و این خطرناکه
مریم نوشت: مخصوصا خانم المیرا شریفیمقدم تو شبکه خبر که یه طوری همیشه مینویسه که اگر کسی ندونه انگار نماینده دردهای واقعی مردمه ولی اگر وجدان داشت صداوسیما نمیرفت.
مژگان هم در ادامه و با تایید این توئیت نوشت: دقیقا با اعتراضهای ساختگیش که از یه طرف شبکه خبر رو قبضه کرده و از طرف دیگه تو فضای مجازی همیشه منتقده و اعتراض میکنه و یکی به نعل میزنه یکی به میخ
رحمتالله بیگدلی، فعال سیاسی هم به رجزخوانیهای مجری پاورقی(محمدرضا شهبازی) واکنش نشان داد و با انتشار ویدئوی زیر نوشت:
«تو اگر … داشتی بهجای تمسخر داماد روحانی، داماد روحانی و داماد رئیسی را برای مناظره دعوت میکردی تا مردم داوری کنند یا حداقل میگفتی: داماد روحانی چون برخلاف خیلی از دامادها آلوده نیست جرأت حرفزدن دارد!»
البته این محمدرضا شهبازی مرزهای تملق و ضدمردم بودن را درنوردیده و خودش برای خودش پدیدهایست، هر بار که صحبت میکند و حرفهایش وایرال میشود، فقط میشود برایش دعا کرد.