کارل تانزلر وانکوسل میکروبیولوژیست و میکروبیولوژیست در بیمارستان نیروی دریایی فلوریدا بود. در سال 1931، بیماری به نام هلن هویز مبتلا به سل نزد او آمد. کارل عمیقاً عاشق هلن شد.
کارل برای نجات او هر کاری می کند. اما تلاش آنها بی نتیجه ماند و هلن درگذشت. اما عشق و عقده ذهنی کارل همچنان ادامه داشت.
تانزلر در سال 1877 در درسدن آلمان به دنیا آمد. او در دهه 1910 برای مطالعه الگوهای آب و هوا به استرالیا رفت. اما در عوض به مهندسی و برق علاقه مند شد و در استرالیا ملک خرید و تا شروع جنگ جهانی اول در آنجا ماند.
پس از جنگ، کارل به آلمان رفت و سه سال با مادرش زندگی کرد. در سال 1920 ازدواج کرد و صاحب دو دختر شد. دختر کوچکش در ده سالگی بر اثر بیماری دیفتری درگذشت. تانزلر به کوبا رفت و از آنجا توانست وارد آمریکا شود.
کارل به فلوریدا نقل مکان کرد، جایی که خواهرش نیز در آنجا زندگی می کرد. خانواده او نیز به آنها پیوستند. سال بعد، او خانواده خود را در زفیر هیلز ترک کرد و در بیمارستان نیروی دریایی کی وست در فلوریدا مشغول به کار شد.
در سال 1930 با یک بیمار بیست و دو ساله به نام “هلن هویوس” آشنا شد. هلن یک دختر زیبای کوبایی-آمریکایی بود و تانزلر عاشق او شد. او ادعا کرد که در کودکی رویای “کنتس آنا کنستانتینا فون کوسل”، یک زن زیبای مو سیاه را دیده است. تانزلر هلن را مظهر کنتس آنا در دنیای واقعی می دانست.
النا لکوندسا دوکوسل (هلن هویوس)
هولز ازدواج کرده بود. اما شوهرش پس از سقط جنین او را ترک کرد. هلن مبتلا به سل بود و تقریباً تمام خانواده او بر اثر این بیماری مرده بودند. در آن زمان هیچ درمانی برای این بیماری وجود نداشت. با این حال، تانزلر سعی کرد هلن را با داروهای مختلف نجات دهد.
تانزلر هر روز به دیدار هلن می رفت و جواهرات و لباس های گران قیمت او را می خرید. کارل به عشق خود به هلن اعتراف کرد. اما او هیچ ابراز محبتی از هلن دریافت نکرد.
تلاش های خلاقانه تانزلر برای نجات هویوس بی نتیجه ماند و او چند ماه بعد درگذشت.
تانزلر هزینه تشییع جنازه او را پرداخت و از والدین هویوس اجازه گرفت تا آرامگاهی برای او در گورستان کی وست بسازد.
کارل تانزل; 1940
او هر شب به سر قبر هویوس می رفت و در سال 1933 جسد او را از قبر بیرون آورد و به خانه برد. کارل ادعا کرد که هلن را دیده است که او را نبش قبر می کند. کارل استخوان های جسد را با سیم و چوب لباسی به هم وصل کرد. او پوست جسد را که هر روز تجزیه می شد با پارچه ابریشمی آغشته به موم جایگزین کرد. با موهایی که از پوست سر تجزیه شده جسد ریخته بود از هویو کلاهی با مو درست کرد. مادر هویوس موهای دخترش را جمع کرد و بعد از مراسم خاکسپاری به کارل داد.
کارل حفره شکم و سینه بدن را با پارچه های قدیمی پر کرده بود تا شکل اصلی بدن حفظ شود. او لباس زنانه پوشیده بود و دستانش با دستکش پوشیده شده بود. جواهرات را روی جسد آویزان کرد و روی تخت نگه داشت. کارل از عطرها، مواد ضدعفونی کننده و مواد نگهدارنده زیادی استفاده می کرد تا بوی تعفن جسد در فضا پخش نشود.
در سال 1940 شایعه ای منتشر شد مبنی بر اینکه کارل تانزلر جسدی در خانه خود دارد. خواهر هلن با شنیدن این خبر به خانه کارل رفت و جسد را دید. تانزلر دستگیر شد. وضعیت روانی او ارزیابی شد، اما او به عنوان بیمار روانی طبقه بندی نشد.
منبع: رکنا