به گزارش اخبار اقتصادی در سال 1401 درآمد یک خانواده در فقیرترین استان کشور، پایین تر از نصف درآمد یک خانواده در ثروتمندترین استان بوده است. به عبارت دیگر در سال گذشته درآمد سرانه خانوار شهری در استان تهران 125 درصد بیشتر از درآمد سرانه خانوار در استان خراسان شمالی برآورد شده است. این اختلاف در سال 97 بالغ بر 140 درصد بوده، به طور کلی در چهار سال گذشته شکاف درآمد بین ثروتمندترین و فقیرترین استان روند نزولی داشته است. اعطای یارانه معیشتی پس از افزایش قیمت بنزین در سال 98 و همچین پرداخت یارانه 300 و 400 هزار تومانی پس از حذف ارز ترجیحی در سال گذشته، از جمله دلایلی است که در چند سال اخیر شکاف درآمد استانی را کاهش داده است.
بررسیها نشان میدهد در انتهای دهه هشتاد به دلیل طرح هدفمندی یارانهها و پرداخت گسترده یارانه نقدی، در سال 90 شکاف درآمدی بین کمدرآمدترین و پردرآمدترین استان کشور به 70 درصد رسیده است. این رقم کمترین شکاف درآمدی بین استان ها حداقل در 16 سال گذشته محسوب میشود. به طور کلی میتوان گفت که پرداخت یارانه اصلیترین عامل تغییر شکاف درآمدی بین استان ها در 16 سال گذشته بوده است.
همچنین بررسیها نشان میدهد شکاف درآمد استانی با متغیرهای کلان اقتصادی مانند رشد اقتصادی، تورم و بیکاری رابطه معناداری ندارد. تنها متغیری که روندی مشابهی با این شکاف دارد، ضریب جینی است. به بیان سادهتر هر زمان که نابرابری در کل کشور کاهش یافته، نابرابری بین فقیرترین و ثروتمندترین استان هم کاهش یافته است.
«عدم توزیع مساوی منابع طبیعی بین مناطق کشور»، «دسترسی به تجارت خارجی»، «بودجه و عوامل سیاسی»، «سرمایه انسانی و سطح سواد» و «پتانسیل گردشگری و توریسم» از جمله دلایلی است که موجب شکاف و نابرابری بین استان های کشور شده است.
در این گزارش شکاف درآمدی بین فقیرترین و پردرآمدترین استان ایران در 16 سال گذشته پرداخته شده است. به همین منظور از آمار درآمد سرانه خانوار( درآمد کل استان تقسیم بر تعداد خانوار استان) مناطق شهری استان های ایران استفاده شده است.
تب شکاف درآمدی بین استانهای ایران
وقتی به استانهای ایران نگاه میکنیم شاید اولین چیزی که به ذهن می رسد، اختلاف سطح رفاه بین استانها است. یقینا یکی از اصلیترین عواملی که در اندازهگیری رفاه اهمیت دارد، درآمد است. بررسیها نشان میدهد اختلاف درآمد و ثروت بین استانهای ایران شدت بالایی دارد.
در نگاه نخست شاید بگوییم این یک امر طبیعی بوده و استانهایی که جمعیت بالایی دارند به طبع درآمد کل بالاتری هم دارند. اما زمانی که درآمد را سرانه خانوار در نظر بگیریم، یعنی درآمد را به ازای هر خانواده محاسبه کنیم باز هم متوجه این امر خواهیم شد که اختلاف درآمد شدیدی بین استانهای ایران وجود دارد.
برای مثال در سال گذشته متوسط درآمد یک خانواده در پردرآمدترین استان کشور 125 درصد بالاتر از متوسط درآمد یک خانواده در کم درآمدترین استان بوده است. با توجه به اینکه متوسط تعداد اعضای یک خانواده در استان های کم درآمد و فقیر معمولا بالاتر از تعداد اعضای یک خانواده در استان های برخوردار است، چنانچه به جای درآمد سرانه خانوار درآمد سرانه فردی را محاسبه کنیم، قطعا شکاف درآمدی بین فقیرترین و ثروتمندتیرن استان ایران بیشتر خواهد شد.
تهران بر جایگاه ثروتمندترین استان تکیه زده است
بررسیها نشان میدهد حداقل در 16 سال گذشته استان تهران پردرآمدترین استان کشور برای خانوارها بوده است. درآمد سالانه سرانه خانوار در مناطق شهری استان تهران در سال86 حدود 10 میلیون و 137 هزار تومان برآورد شده، بر اساس آخرین آمار منتشر شده این شاخص در سال 1401 به حدود 230 میلیون تومان رسیده است. در سالهای گذشته استان تهران بی حرف و حدیث و با اختلاف زیادی نسبت به سایر استان ها، جایگاه ثروتمندترین استان ایران را در اختیار داشته است. آیا همانطور که تهران بدون رقیب همواره در صدر جدول درآمدی بوده، در مورد فقیرترین استان هم داستان چنین است؟
رقابت برای فقیرترین بین کدام استان هاست؟
برخلاف جایگاه ثروتمندترین استان که در 16 سال گذشته بدون رقیب در اختیار استان تهران بوده، داستان کمدرآمدترین استان روایتهای مختلفی داشته است. بررسیها نشان میدهد در 16 سال گذشته هشت استان در جایگاه فقیرترین استان کشور قرار گرفتهاند. به بیان دیگر در سالهای گذشته یک یا دو استان به طور ثابت در جایگاه انتهایی رتبهبندی سرانه درآمد خانوار قرار نداشتند و قعر این جدول میان استانهای مختلف چرخیده است.
در سال های پایانی دهه 80 برای چهار سال متوالی استان خراسان جنوبی کمترین درآمد سرانه خانوار را داشته، اما همین استان در دهه 90 هیچگاه در این جایگاه قرار نگرفته است. در دهه گذشته نیز این جایگاه به استان های کرمان(4 مرتبه)، ایلام(2 مرتبه)، آذربایجان غربی(2 بار)، مرکزی(یک بار)، آذربایجان شرقی(یک بار) و سیستان و بلوچستان(یک بار) تعلق داشته است.
با وجود اینکه سیستان و بلوچستان معمولا در بین عموم محرومترین استان کشور شناخته میشود، اما در 16 سال گذشته این استان تنها یک بار در جایگاه کمترین درآمد سرانه خانوار قرار گرفته است. یک نکته جالب دیگر هم که در بین اسامی این استانها دیده میشود نام آذربایجان شرقی است. استان آذربایجان شرقی که مرکز آن شهر تبریز است بر اساس آمارهای رسمی در سال 90 کمترین درآمد سرانه خانوار را در کشور داشته است.
فراز و فرود شکاف درآمدی بین استانهای ایران
برداشت اول؛
سالهای پایانی دهه 80 و هدفمندی یارانهها
شکاف درآمدی یکی از مشهودترین مواردی است که وقتی به استانهای کشور نگاه میکنیم آن را حس خواهیم کرد. محاسبات نشان میدهد در سال 1386 درآمد در ثروتمندترین استان کشور 98 درصد بالاتر از درآمد در فقیرترین استان کشور بوده است. به بیان سادهتر در سال 86 درآمد سرانه خانوار در استان تهران نزدیک به دو برابر درآمد سرانه خانوار خراسان جنوبی بوده است. روند این شکاف درآمدی در سال های پایانی 80 نزولی بوده به گونهای که درصد اختلاف درآمد از حدود 100 درصد در سال 86 به 70 درصد در سال 90 رسیده است.
در اواخر دهه هشتاد بود که طرح هدفمندی یارانه ها در کشور اجرا شد و یارانه نقدی به عموم مردم پرداخت شد. به طبع این یارانه نقدی در گروههای کم درآمد جامعه اثر گذاری بالاتری دارد و درصد تغییری که این یارانه در درآمد گروههای فقیرتر ایجاد میکند به مراتب بیشتر از گروههای ثروتمند است. از همین رو شاهد آن هستیم که پرداخت یارانه نقدی در اواخر دهه 80 موجب شده تا شکاف درآمدی بین ثروتمندترین و فقیرترین استان کاهش یابد.
برداشت دوم؛
تورم اثر یارانهها را کاهش داد؟
در سالهای ابتدایی دهه 90 شکاف درآمدی بین استانها افزایشی شد تا جایی که در سال 93 به حدود 100 درصد هم رسید. البته در سال 94 کمی این شکاف کاهش یافت اما هنوز درصد اختلاف بالا بود. میتوان گفت اثر یارانهای که باعث کاهش شکاف در پایان دهه 80 شده بود، دیگر آن رنگ و بوی سابق را نداشت. به بیان دیگر تورمهای بالایی که در ابتدای دهه 90 تجربه شد باعث شد تا اثر و ارزش مبلغی که تحت عنوان یارانه پرداخت میشد، کمرنگ شود و همین امر نیز موجب تشدید شکاف درآمدی بین ثروتمندترین و فقیرترین استان کشور شد.
برداشت سوم؛
امضای برجام و سپس خروج آمریکا از آن
در سال 94 بود که توافق برجام صورت گرفت و ما شاهد اثرات آن در سال 95 و 96 بودیم. رشد اقتصادی دو رقمی در سال 95 و تورم های تک رقمی از نتایج این توافق در اقتصاد ایران بود. اما با وجود این شرایط همچنان شاهد این هستیم که شکاف درآمدی بین استان ها در حال افزایش است. به عبارت دیگر روندی صعودی که از ابتدای دهه 90 اغاز شده بود و ما شاهد افزایش شکاف درآمد بین فقیرترین و پر درآمدترین استان کشور بودیم، با توافق برجام و سپس رشد اقتصادی مثبت و تورم تک رقمی متوقف نشد و این شکاف عمیقتر هم شد. شاید بتوان گفت که رشد اقتصادی محقق شده به طور مساوی در بین استان های کشور تقسیم نشده و استان های برخوردار سهم بیشتری از این رشد داشتهاند.
از اواخر سال بود که زمزمه های خروج آمریکا از برجام جدی شد. نهایتا در ابتدای سال 97 بود که ترامپ را این خروج را رسمی و عملی کرد. این اتفاق اثرات بسیار منفی نظیر جهش نرخ ارز، افزایش بالای تورم، رشد اقتصادی منفی و… داشت. از همین رو نیز شکاف درآمدی بین فقیرترین و ثروتمندتیرن استان از حدود 110 درصد در سال 96 به بالاتر از 140 درصد در سال 97 رسید.
به بیان دیگر در سال 97 درآمد سرانه خانوار در ثروتمندترین استان کشور نزدیک به 2.5 برابر درآمد سرانه خانوار در کمدرآمدترین استان کشور بوده است. اختلاف درآمدی به ثبت رسیده در سال 97 عمیقترین شکاف درآمدی استانی ایران در 16 سال گذشته محسوب میشود.
برداشت چهارم؛
نفس مصنوعی یارانهای در 98 و 1401
در سالهای 98 و 99 شکاف درآمدی کاهش یافت و از 142 درصد در سال 97 به زیر 130 درصد در سال 99 رسید. پس از اصلاح یارانههای انرژی یا همان افزایش قیمت بنزین در سال 98، دولت مبلغی را تحت عنوان یارانه معیشتی پرداخت کرد. میتوان گفت پرداخت این یارانه از علل کاهش شکاف درآمدی بین فقیرترین و ثروتمندترین استان کشور بوده است.
در سال گذشته نیز پس از حذف ارز ترجیحی موسوم به جراحی اقتصادی توسط دولت، یارانه نقدی به مردم پرداخت شد. در سال گذشته درآمد سرانه خانوار در ثروتمندترین استان ایران حدود 125 درصد بیشتر از درآمد سرانه خانوار در کمدرآمدترین استان کشور بوده است. شکاف برآورد شده در سال گذشته در کف 5 سال اخیر قرار دارد.
کدام متغیر ها با شکاف درآمد استانها رابطه دارد؟
با بررسی روند تغییرات متغیرهای کلان اقتصادی و شکاف درآمدی میان استانها نمیتوان رابطه معنادار و ثابتی میان پارامترهای مذکور یافت. متغیری مانند رشد اقتصادی ارتباط مستقیمی با این شکاف درآمدی ندارد. برای مثال همزمان با اینکه در سال های 95 و 96 که رشد اقتصادی مثبت بوده، شکاف درآمدی افزایش یافته است. از آن سو حتی زمانی که در سال 97 رشد به شدت منفی شد باز هم شکاف بین پردرآمدترین و کم درآمدترین استان افزایش یافت. به همین ترتیب ارتباط معناداری هم بین تورم و این شکاف دیده نمیشود.
تنها متغیری که روند آن با شکاف درآمد استانی ارتبط دارد، ضریب جینی است. ضریب جینی شاخصی است که از آن برای سنجش نابرابری درآمدی استفاده میشود. بررسیها نشان می دهد وضعیت نابرابری در کل کشور با شکاف درآمدی بین فقیرترین و ثروتمندترین استان همبستگی نسبتا بالایی دارد. به عبارت دیگر هر زمان که نابرابری در کل کشور کاهش یافته، شاهد کاهش شکاف درآمدی استانی نیز بودهایم.
همچنین میتوان گفت تنها عاملی که بر دو متغیر ضریب جینی و نابرابری استانی اثرگذاری بالایی دارد، پرداخت یارانه نقدی است. به بیان سادهتر هر زمان که دولتها تصمیم گرفتهاند با پرداخت یارانه نقدی تنفس مصنوعی به جامعه دهند، ضریب جینی و نابرابری درآمد استانی کاهش یافته است.
چرا نابرابری بین استان ها وجود دارد؟
نابرابری بین استانها میتواند ناشی از دلایل متفاوتی باشد که در ادامه گزارش به آنها پرداخته شده است. اما ابتدا به دیدگاههایی درباره نابرابری خواهیم پرداخت.
همگرایی نئوکلاسیکها
نئوکلاسیکها در اقتصاد معتقدند با توجه به اینکه عوامل تولید جابهجا میشوند، در بلندمدت شاهد رفع نابرابری بین مناطق خواهیم بود. بر اساس این دیدگاه بازار نقش مهمی در ایجاد تعادل دارد، نظام بازار با تخصیص منابعی که انجام میدهد، باعث از بین رفتن نابرابری بین مناطق خواهد شد. نیروی کار به مناطق توسعه یافتهتر خواهد رفت تا دستمزد بالاتری بگیرد. از سمتی دیگر نیز سرمایه به سمت نقاط کمتر توسعهیافته میرود، در مناطق کمتر توسعهیافته، نسبت سرمایه به تولید بالاتر است و در نتیجه نرخ بهره و نرخ سودی که به سرمایه تعلق میگیرد بیشتر است.
در نتیجه جابهجایی نیروی کار، سرمایه و تکنولوژی در بلندمدت برابری بین مناطق برقرار میشود. اما همیشه اینگونه نیست که بازار بتواند تخصیص منابع را به شکل بهینه انجام دهد و به طبع زمانی که بازار نتواند کار خود را به درستی انجام دهد، نظریه همگرایی نئو کلاسیک به وقوع نخواهد پیوست.
مدل های جغرافیای اقتصادی
بر خلاف مدلهای نئوکلاسیکی که بر پایه رقابت کامل هستند، این مدلها بر اساس رقابت ناقص شکل میگیرند (بازده نسبت به مقیاس فزاینده است). بر این اساس بازارها با توجه به موانعی که وجود دارد قادر به تخصیص منابع بهینه نیستند و بایستی یک نهاد تنظیمگر دیگر مانند دولت وجود داشته باشد. در ادامه گزارش به برخی از علل نابرابری میان مناطق و استانها پرداخته شده است.
عوامل طبیعی و تجارت خارجی
شاید اولین دلیل که بعد از دیدن نابرابری میان استانها به ذهنمان خطور کند این است که منابع طبیعی به طور مساوی بین استانها تقسیم نشده است. به عنوان مثال برخی از نقاط کشور دارای منابع معدنی، خاک های حاصل خیز، جنگل ها، آب کافی و… هستند، این در حالیست که برخی دیگر از نقاط و استانهای کشور نه تنها آب برای کشاورزی و صنعت ندارند بلکه حتی در تامین آب آشامیدنی هم دچار مشکل هستند. همچنین برخی از استانها به دلیل مزیتی که در دسترسی به راههای اصلی و زیرساختهای حملونقل دارند، بهتر میتوانند از پتانسیل تجارت خارجی استفاده کنند. وجود جاذبههای طبیعی و تاریخی از دیگر عواملی است که پتانسیل جذب توریست و در نتیجه درآمدزایی را برای برخی استانها به همراه دارد.
نقش دولتها در شکاف درآمدی بین استانها
بودجه دولت نقش بسیار مهمی در ایجاد نابرابری و یا برقراری برابری بین مناطق و استانهای کشور دارد. بودجهای که دولت به پروژه های زیرساختی و عمرانی به هر استان کشور اختصاص می دهد، فارغ از اینکه خود این پروژهها نقش بسزایی در اقتصاد استان ها دارند، موجب ایجاد انگیزه در سایر سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی خواهد شد. وقتی سرمایهگذاران و فعالان از این پروژههای دولتی با خبر می شوند، چشم انداز مثبتی برایشان ایجاد خواهد شد. در نتیجه سرمایه و نیروی انسانی بیشتری به سمت این استانها و مناطق روانه میشود.
قطبیشدن فعالیتهای صنعتی
تمرکز فعالیتهای صنعتی از طریق صرفهجویی ناشی از تجمیع محلی، موجب رشد منطقه میشود. این پدیده زمانی رخ می دهد که با افزایش تولید یک صنعت خاص در یک منطقه، هزینههای تولید ناشی از صرفههای مقیاس کاهش مییابد. برای مثال در این حالت نیروی کار محلی سعی میکنند مهارتهای خود را با ان صنعت تطابق دهند که در نتیجه باعث افزایش کارایی میشود. همچنین وقتی یک صنعت در مکانی پا میگیرد، عواملی که مواد اولیه ان صنعت را تامین میکنند به سمت آن منطقه روانه میشوند که کاهش هزینههای تامین مواد اولیه را در پی دارد. البته پدیده قطبی شدن بیشتر در کشورهای توسعه یافته رواج دارد و در کشورهای در حال توسعه علل سیاسی نقش پررنگتری در ایجاد این نابرابریها ایفا میکنند.
آموزش، سواد و سرمایه انسانی
بهطورکلی میتوان گفت استانهایی که درآمد بالایی دارند، از وضعیت آموزش و سواد بهتری نیز برخوردار هستند. بررسیها نشان میدهد در میان 10 استان برتر از منظر درآمد و 10 استان برتر از نظر باسوادی، 7 استان مشترک وجود دارد. به بیان دیگر عموماً استانهایی که از نظر درآمدی مطلوب هستند از نظر باسوادی در وضعیت خوبی قرار دارند.
از طرف دیگر، از میان 10 استانی که در انتهای جدول درآمدی قرار دارند با 10 استانی که بیسوادی در آنها بالا است، 6 استان مشترک وجود دارد. به مانند مورد قبل در اینجا نیز میتوان گفت به طور کلی استانهایی که از نظر درآمدی وضعیت خوبی ندارند، بیسوادی هم در آنها بالاست.
همچنین بررسیها نشان میدهد روند تغییرات درآمد و تغییرات نرخ بیسوادی در تمامی استانهای کشور با هم ارتباط و همبستگی دارد. به گونهای که هرچه به سمت استانهایی میرویم که نرخ بیسوادی در آنها پایین است، شاهد آن هستیم که بهطورکلی درآمد هم افزایش یافته است.
در این گزارش شکاف بین استانها از منظر درآمدی بررسی شد، شاید برخی عنوان کنند با توجه به کماظهاری که در درآمد وجود دارد، درآمد شاخصی خوبی نبوده و بررسی هزینه ها اطلاعات بهتری را به ما میدهد. البته در این گزارش شکاف درآمد استانها و وضعیت نسبی درآمد استانها نسبت به هم مورد ارزیابی قرار گرفت نه عدد مطلق درآمد آنها. اما برای بررسی دقیقتر این موضوع اکوایران طی گزارشهای آتی به بررسی شکاف هزینه ای بین استانها نیز خواهد پرداخت.
منبع: اکوایران