کیهان نوشت: روزنامه سازندگی بیانیه این حزب را منتشر کرد که در آن ضمن دفاع از برخی هنرمندان هنجارشکن آمده است: «مردمی که سالها سختی، محرومیت، جنگ و تحریم را تحمل کردهاند از مسئولین و حاکمان خود انتظاری جز تامین نیازها و استانداردهای یک زندگی با کرامت و در شأن و ظرفیت داراییهای طبیعی، انسانی و فرهنگی خود ندارند. مطالبه پوشش اختیاری که امروز بیش از هر زمان دیگر به طور فراگیر در جامعه طرح میشود، محصول همین سختگیریها و تندرویها در حق بانوان ایرانی است. بیتردید زنان یک سرزمین با اتکا به بالندگی فرهنگی خود بیش از مردان و حکومتها نگران کرامت و صیانت از شئون اجتماعی خود هستند و میدانند چگونه با پوشش مناسب خود آن را تامین کنند. امر انتخاب پوشش زنان از عناوین فرهنگی و مستقلات عقلی حوزه شهروندی است که ناگزیر باید به خود زنان ایران و سازوکار تعادلی جامعه ایرانی و خانوادهها واگذار شود و گرنه حکومت چگونه میتواند خانمی که بر عفت و طهارت نفس و پاکدامنی خود وقوف کافی دارد و پوشش خود را عفیفانه میداند، مجبور کند تا پوشش مورد نظر حکومت را بر تن کند؟ اکنون انتظاری اگر وجود دارد از حاکمیت است تا از شان و کرامت بانوان ایرانی در برابر خشونت های کلامی و تعرضات افراد حفاظت کند. حکومتها هر زمان که در برابر خواست عمومی قرار میگیرند به آزمون هوشیاری، تدبیر و مشروعیت فراخوانده میشوند. مشکلاتی که اخیراً برای چند تن از زنان بازیگر پدید آمده، نشان میدهد که بخشهایی از حاکمیت، سلبریتیها را زمینهساز و مروج مطالبات روزافزون بانوان ایرانی در امر پوشش اختیاری میدانند.
اولاً حزب اشرافی کارگزاران که اعضای آن در 8 دولت طی چهار دهه گذشته نقشآفرین بودهاند، حق ندارند مدعی زندگی با کرامت برای مردم باشند، به ویژه این که دولتهای هاشمی و روحانی، رکوردداران بالاترین نرخهای تورم و بیشترین شکاف طبقاتی بودهاند.
ثانیاً این حزب طوری نوشته «پوشش زنان را به خود زنان واگذار کنید» که انگار قرار است در کشور لباس فرم متحدالشکل به زنان پوشانده شود! همچنین منطبق با این مغالطه میتوان گفت رانندگی را به خود رانندگان، پزشکی و صندلی و انواع صنفها را به خود آنها واگذار کنید و مثلاً قوانین راهنمایی و رانندگی یا نظامهای صنفی و نظارتی را تعطیل کنید، چون هر کدام این اقشار کرامت دارند.
ثالثاً حزب اشرافی غربگرا، در حالی از «پوشش اختیاری» سخن میگوید که میداند در لیبرالترین کشورها نیز، پوشش در محیط عمومی، دارای استانداردها و قوانین مخصوص به خود است. ضمن این که اگر بنا باشد پوشش الزامآور نباشد، طبعاً به روسری محدود نمیشود و کسانی هم میتوانند مدعی عریان کردن دیگر قسمتهای بدن باشند.
رابعاً الزام حجاب در کنار الزام قانونی، حکم اسلامی و قرآنی است و حزبی که عنوان «ایران اسلامی» را در شعارهای زمان تایید خود یدک میکشد، جز با رویکرد منافقانه، نمیتواند مدعی حذف حکم اسلامی الزام حجاب باشد و نام غلطانداز حجاب اجباری برآن بنهد.
خامساً پروژه ترویج کشف حجاب که برخی بازیگران دمدستی در آن نقشآفرینی میکنند، ذاتاً پروژه حزب صهیونیستی- انگلیسی بهائیت است و عجیب است که حزب کارگزاران تا این حد با فرقه صهیونیستی- انگلیسی مذکور پیوند خورده است. این پیوند البته در تعامل کاملاً نزدیک امثال فائزه هاشمی با عناصر بهایی کاملاً مشهود است، همچنان که در تأکید حرمتشکنی روز عاشورای سال 88 توسط برخی افراطیون مدعی اصلاحات هم آشکار شد.